ﺩﺭ ﺯﺑــــﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠــــﻴﺴﻲ، ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﻱ :
” FriEND ” ﺩﻭﺳـﺖ
” Boy friEND ” ﺩﻭﺳـﺖ ﭘﺴـﺮ
” Girl friEND ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ
” Best FriEND ” ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺖ
ﻫﻤﮕﻲ ﺳـﻪ ﺣـﺮﻑ <End> ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ “ﺧﺎﺗــﻤﻪ ” ﺭﺍ
ﺑــﻬ ﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﻧــــﺪ .
ﺍﻣﺎ ﮐﻠـﻤﻪ FamILY ” ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ” ﺳﻪ ﺣﺮﻑ :
“ILY” ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﻫــــﻤﺎﻥ ﻣﺨــــﻔﻒ
” I Love You ”
ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻭ ﺟـﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻴــﺪ :
F A M I L Y =
ﻣﺨﻔﻒ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ
F ather
A nd
M other
I
Love
Y ou
ﻗﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ
ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ.......
دخترهـ با کلے آرایش برگشتهـ میگهــ:
واقعاً شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوس دارین؟
پسرهـ خیلے رک گفت: آرهــ!!!
دخترهـ جواب داد:
پس اگهـ دوسشون دارین چرا نگاهــشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟
پسرهـ گفت:
آرهـ تو راس میگے ما نباید سرمون رو پایین بندازیم
اصلا سر پایین انداختن کمهــ؛!!
باید تعظیم کرد در مقابل یادگار حضرتـــــــ زهــــــــــــــرا سلام اللهـ علیهــا...
بهـ سلامتے هــمهـ یادگار هــاے بانو فاطمهـ زهــرا (س)
عآشــ♥ـــقم امآ...عآشـ♥ـق عآشِقـ♥ـے کـہ
هــمهـ گـᓅـتند : . . . نهـ . . . !
وضع نامناسب ظاهری و حجاب
برخی زنان و دختران در عزاداری دسته های عاشورا زیبنده عاشقان امام حسین(ع) نیست .
تهاجم فرهنگی دشمنان به قدری نفوذ کرده که برخی با وضعیت نامناسب در دستههای عزاداری حضور پیدا میکنند که این امر موجب ناخشنودی سالار شهیدان میشود.
آیا به این فکر کردهایم که اینگونه عزاداریها چقدر مورد قبول خداوند و امام حسین است؟
و این وضعیت حجاب برخی زنان و دختران در ایام محرم ، دسته های عزاداری ،هیئت ها ، مناسب با مکتب و فرهنگ عاشورا است،
آیا امام حسین دلشاد از حضورتان میشود یا دلخون.
خدایا همه ما را به راه راست هدایت نما و ما را در این ماه عزیز طوری آموزش بده تا
راه آقامون سیدالشهدا را بپیماییم! ان شاالله
פـُسِیـْـــن عَلیـہ السلآمـ
نمـــآز آخـــرش رآ هܢܢ اوّل وقتـ خوآنـــــــــــב
آیـــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــآ زمآن آن نرسیــــבـہ ڪًــہ بـہ امآܢܢ خوב اقتـבآ ڪًـُـــــنیم؟
פֿـوבَش פֿــבآ نیــست
اـᓄـا בر چشـᓄـانش פֿــבا را ᓄـیـ بیــنـᓄ
پــــــــــــבرᓄ را ᓄـیـ گویـــᓄـ..
בـפֿــتــَــر کـهـ بــاشیـ
ᓄـیــــבونـیـ اَوّلــــیـــטּ عِشـــᓆ زنــבگیـــتـ پـــِـבرتـهـ
בـפֿــتــَــر کـهـ بــآشیـ ᓄـیــــבونـیـ ᓄـُـפـکــَـᓄ تــَریـــטּ پَنــآهــگــاهـ בنیــــآ
آغــوش گــَرᓄ پـــِـבرتـهـ
בـפֿــتــَــر کـهـ بــآشیـ ᓄـیــــבونـیـ ᓄـــَرבانــهـ تـَریـــטּ בستــیـ
کـهـ ᓄــیــتونیـ تو בستـِـت بگیـــــریـ و
בیــگـهـ اَز هـــــیــچیـ نَتــَرسیـ
בســــتایـ گَرᓄ وَ ᓄـِهـــــــرَبوטּ پـــِـבرتـهـ
هــَر کـجایـ בنیـــا هـــᓄ بـــاشیـ
چهـ بـاشهـ چـهـ نبــاشهـ
ᓆـَویــتــریـــטּ ؋ـِرشتــهـ یـ نِگهــبـــاטּ پـــِـבرتهـ
بآبـــآیــیـ - פֿـــــــــــــیـــلیـ
عـــاشِــــᓆــــتَـᓄـــــــ
بــﮯ פֿـوב
برایــҐ בلیــل و مـבرك نیــــــــاور!
مــלּ یــكــ בـפֿـترمـ
مـﮯ בانم كـهـ صـلاـפ مــלּ בر "ـפـجــاب" استــ
بــــرایـ مـלּ
בلیــلـﮯ بزرگــ تر از "سـפֿـטּ פֿــבایــــمـ" نیــستــ
مـלּ פـجـــــاب مـﮯ كنҐ
چوטּ פֿــــבایـ مــלּ ایــنگونـهـ مـﮯ פֿـواهــــב
ミ صُبح تآ شَبــ
ミ مآهوارـهـ رآ شُخمـ مــے زنـَد
ミ تآ بَراے چشمـ هآے گرسنهـ اَش
ミ خوراکِــ مَعصیَتـــ دَستــ و پا کُند
ミ آشـــے کـﮧ دشمن ،
ミ بَرایمان پُـخـتـــ
ミ سَرِ قابلمهـ اَش
ミ روے پشتِــ بآمـ هاستــ
ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﺩﺭ ﻗﻄبـــ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮگـــ ـهـﺎﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﻥ ﺭﯾﺨﺘـهـ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟبــ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌتــ [ﺭﻫﺎ] ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ... ﮔﺮگــ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ...
ﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﯾﺦ ﺁبـــ ﺷﺪـهـ ﻭ ﺗﯿﻐـهـ ﺯﺑﺎﻥ ﮔﺮگــ ﺭﺍ ﻣﯿﺒُﺮﺩ
ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﮑﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺪﺳتــ ﺍﻭﺭﺩـهـ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ …
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ ﮔﺮگــ ﺧﻮﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ کـهـ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭ
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳتــ ﮐـهـ
ﻣﺎـهـﻮﺍﺭـهـ ﻭ ﺷﺒﮑـهـ ـهـﺎﯼ ﺿﺪ مسلمان
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻭ ﺟمـ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻟﻬـ آنها ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
… ﺧﻮﺩتـــ ﺧﻮﺩتـــ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﯽ …
ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮگـــ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ
ـهمانند کسانی کـبـ خیال خود ماـهوارـهـ روی آنها تاثیری ندارد
و میگویند فقط شبکهـ ـهای خوبش را نگاـهـ میکنند
ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘمــ ﮐﺜﯿفــ ﺷﺪـهـ ای
ﻟﻘﻤـهـ ـهـﺎ ﻭ ﻧﮕﺎـهـ ـهـﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﺮﺍمـ ﻧﮑﻨیمـ
چادرتـــ را مراقبــ باش
بعضی اَزین شَبکهـ ـهای خَبری و رسانهـ ـهای خــــــارجی ـهستند
تَحریفــ میکنند خبر ـهارا
نهـ اینکهـ عوض کنند ...
جوری میگویند کهـ بهـ نفع خودشان باشد
بهـ طوری کهـ مردمــ از این رسانهـ ـها ضد دولتـ و کشور خود میشنوند
پشتــ رـهبرشان حرفــ میشنوند
و آنوقتــ میگویند رسانهـ ـهای خودی راستش را نمیگویند
میگویند حقیقتــ را میخواـهی بی بی سی ببین ...
اینجور افراد را زیاد دیدـهـ امـ ...
راستهـ کــ میگن
خط مقدمـ دشمن امروز پشتــ بامـ خانهـ ـهای شماستــ
با خون و چنگ و دندان دشمن ز خانـه راندیمـ
اما بهـ ماـهوارـهـ تا خانهـ اش کشاندیمـ
دشمن رو بادستـــ خودمون بهـ خونهـ ـهامون آوردیمـ
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ " ﻋﻠــﻲ (ﻉ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
.
.
.
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ " ﺣﺴﻴـــﻦ (ﻉ)ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ (ﻋﺞ ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ!
سهراب!
دختری که سرش به تنش می ارزه
هیچوقت برای جلب توجه
از تنش مایه نمیزاره
کاش زندگی والیبال بود... تا خوشی ها را پـــــــــاس... جدایی را اسپک... بی وفایی را خطا... غم را اوت... و محبت را پوئن میدانستیم...
نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …
نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …
چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …
سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!
بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!
از طعنــه هــای مــردم شـهــر …
یاد چفیـه هـایی می افتـم …
که برای چادری ماندنم …
تعدادی از دانشمندان جمع شدند تا با تحقیق در متن قرآن ؛ خطا و اشتباهی در آن بیابند و به این ترتیب قرآن را رد کنند!!!!
هــرگز زانو نـᓘـواهـــᓄ زב ᓗـتے اگر ωــᓆـف آـωــᓄـاטּ ڪوتاهـ تر از ᓆـاـᓄـتـᓄ باشـב
قرار نبوده تا نم باران زد،
دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم
که مبادا مثل کلوخ آب شویم
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،خنده های مصنوعی،
آواز های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی …
هر چه فکر می کنم می بینم
قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم
تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند …
قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن،
طبقه روی طبقه برویم بالا …
قرار نبوده این تعداد میز و صندلی کارمندی روی زمین وجود داشته باشد
بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده
در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده …
تا به حال بیل زده اید؟
باغچه هرس کرده اید؟
آلبالو و انار چیده اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز،
شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده اند …
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند
و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند …
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما
تا قرص خواب لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود …
من فکر می کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه زنده بودن مان …
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه
و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد …
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم
و سی سال بگذرد از عمرمان
و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم …
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم
تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم …
قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم
اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی
یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد …
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا،
صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن
و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم …
چیز زیادی از زندگی نمی دانم،
اما همین قدر می دانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده ،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده !
آنقدر که فقط می دانیم خوب نیستیم،
از هیچ چیز راضی نیستیم،
اما سر در نمی آوریم چرا …
انگار حتما باید آسمان به زمین بیاید،
یا حتما اتفاق خاصی بیافتد،
مثلا؛معجزه ای رخ دهد تا از زندگی لذت ببریم.
گاهی آنقدر در روز مرگی ها غرق می شویم،که فراموشمان می شود ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد. . .
ما از امر و نهی پدر کلافه باشیم و دیگری در آرزوی شنیدن صدای پدرش . . .
ما از باب میل نبودن غذا به جان مادر غر بزنیم و دیگری در حسرت صدا کردن نامش و شنیدن جواب . . .
صدای زنگ تلفن از خواب بعد از ظهر بیدارمان کند و ما از بد خواب شدنمان بنالیم و دیگری تشنه ی شنیدن صدایی آشنا از پشت گوشی تلفن است . . .
همیشه شاکی هستیم انگار . . .
از گرما می نالیم . . .از سرما فرار می کنیم . . .در جمع از شلوغی کلافه می شویم . . .و در خلوت از تنهایی بغض می کنیم . . .تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصله گیمان را گردن غروب جمعه می اندازیم.
شاید بهتر باشد گاهی فکر کنیم تمام زندگی مان معجزه است . . .
همین که خورشید طلوع میکند . . مهتاب می تابد . . باران بی منت می بارد . . و هنوز هم میشود کسی را دوست داشت. .
تمام اینها بهنه ی ساده ای است برای یک لبخند.
گاهی هم با دیدن یک گل سرخ می توان طعم زندگی را چشید
هنوز هم می شود زندگی را دوست داشت. . .
اگر مردی شلوار جین را با کفش مردانه می پوشد،به ما ربطی ندارد
اگر زنی با کفش پاشنه بلند برای پیاده روی آمد،به ما ربطی ندارد
اگر پسری زیر ابروی خود را برداشت،به ما ربطی ندارد
اگر دختری قبل از سرد شدن هوا و بارندگی بوت پوشید،به ما ربطی ندارد
اگر کسی لباسی با طرح خاص را به تن کرد،به ما ربطی ندارد
اگر در خانه ی همسایه زیاد رفت و آمد میشود،به ما ربطی ندارد
اگر کسی روی بدن خود خالکوبی کرد،به ما ربطی ندارد
اگر کسی ریش یا سبیل دارد،به ما ربطی ندارد
اگر کسی اضافه وزن دارد یا اندامش متناسب نیست ،به ما ربطی ندارد
اگر کسی به موسیقی سبک خاصی گوش می دهد،به ما ربطی ندارد
اگر کسی به شیوه ی خودش زندگی می کند و به کسی صدمه نمی زند به ما ربطی ندارد
اما
اگر کسی نیازمند کمک است،چه مادی و چه فکری،به ما مربوط است.
یاد بگیریم به حریم خصوصی دیگران احترام بگذاریم و از قضاوت و دخالت بی جا در زندگی انسانها
اجتناب کنیم.
خدا را شکر که هر روز باید با زنگ ساعت بیدار شوم»این یعنی من هنوز زنده ام.
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم»این به یادم می آورد که اغلب اوقات سالمم.
خدا را شکر که سرو صدای همسایه هارا میشنوم»این یعنی می توانم بشنوم. خدا را شکر که مالیات می پردازم»این یعنی شغل و درآمدی دارم. خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم»این یعنی توان سخت کار کردن را دارم. خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را پاک کنم»این یعنی خانه ای دارم. خدا را شکر که لباس هایم برایم تنگ شده اند»این یعنی غذایی برای خوردن دارم. خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم»این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم. خدا را شکر که خرید های سال نو جیبم را خالی می کند»این یعنی عزیزانی دارم که برایشان هدیه بخرم. تو . . می بینی می شنوی راه می روی حرف می زنی . پس در هر زمان و مکان بگو . . «خدایا شکرت»
چرا زندگی رو سخت می کنی؟
دلتنگ کسی شدی؟بهش زنگ بزن...
می خوای کسی رو ببینی؟دعوتش کن...
می خوای بقیه درکت کنن؟توضیح بده...
سئوال داری؟بپرس...
چیزی می خوای؟برو دنبالش...
از چیزی خوشت میاد؟حفظش کن...
از چیزی خوشت نمیاد؟ترکش کن...
عاشق کسی هستی؟بهش بگو....
فقط یکبار زندگی می کنیم
.
سخت نگیر
.
ساده باش...
سبب غیبت امام زمان(عج)ماییم.
فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که میهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبه ز همه داراییت...
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟!
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران...
می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟؟
راه رفتن خوب است ...؛
7جمله ی دوست داشتنی:
امپراتوری یونان به کورش گفت:مابرای شرف می جنگیم ولی شما برای پول.
کورش در جواب گفت:هر کس برای نداشته هایش می جنگد.
او برنده است!
همیشه سرم بالاست.ღ..ღ.چون بالا سرم خداست
舞い降りる⚚Crystal Night⚚の贈り物(mese)
(c)ショコラトルテ ⚚Crystal Night⚚(mese)
(c)ショコラトルテ ⚚Crystal Night⚚(mese)
(c)ショコラトルテ ⚚Crystal Night⚚(mese)
(c)ショコラトルテ ⚚Crystal Night⚚(mese)